الهه

آنگاه كه نت هاي موسيقي غرق در سكوت اند و قلبها و قلم ها از تپيدن و نوشتن باز مي مانند معماري آغاز مي شود

Wednesday, November 29, 2006

جوات

امروز هر کی از مدرس رد میشد متوجه تعداد زیاد پلیس های بزرگراه میشد که از اول مدرس تا هفت تیر هر گوشه کناری پیدا می شدن . خدا کنه کاری هم ازشون بر بیاد. امروز از اول صبح که از خونه اومدم بیرون احساس می کردم که سرم داره گیج میره و (گلاب به روتون ) حالت تهوع دارم ولی فکر می کردم به خاطر بی خوابی هاییه که چند شب قبل داشتمه .( تو عمرم فقط دو تا از پروژه هام با کد کار کردم ،اونم به خاطر این که مجبور بودم ، دو تا شونم وقتی کامل شده بودن پاک شدن و مجبور شدم دوباره بکشم) . با این حال خرابم رسیدم دانشگاه که دیدم سمانه هم حالش بده ، نگو امروز وارونگی هوا بوده . این سال پایینای ما علاوه بر این که خیلی پر رو و خز هستند چقدرم ضایع بازی در میآرن. امروز دم در دانشگاه سوار یک پرشیای سفید شده بودن صدای ضبط و تا آخر بلند کرده بودن و پنجره ها رو پایین کشیده بودن و سیگار می کشیدن تازه ماشینشونم طرح نداشت فکر کنم از کله سحر اومدن دانشگاه که بتونن همچین برنامه ای رو اجرا کنن ( دکتر اصانلو حق داره اینقدر از اینا بدش بیاد ) تو اون موقعیت من که خجالت می کشیدم بگم دانشجوی این دانشگاهم . ترجیح میدادم برم سمت پیام نور تا دانشگاه خودمون

0 Comments:

Post a Comment

<< Home