الهه

آنگاه كه نت هاي موسيقي غرق در سكوت اند و قلبها و قلم ها از تپيدن و نوشتن باز مي مانند معماري آغاز مي شود

Wednesday, August 02, 2006

بالاخره تموم شد

بعد امتحاناي پايان ترم با وجود اينكه سه تا پروژه سنگين داشتيم دل و زدم به دريا و با كمال خونسردي (مثل هميشه ) رفتم مسافرت . مسافرت رفتن همانا و شروع درد سراي من همانا توي اين چند وقت دو بار مرگ و جلوي چشمام ديدم كه اوليش همون اول سفر بود كه آب جوش روي پام ريخت . كه به خاطر همين تا چند وقت مي لنگيدم يا مجبور بودم آروم راه برم . چون خيلي وحشتناك بود اصلا راجبش نمي نويسمخوبيش اينه كه الان هيچ اثري ازش نيست هر چند مصدوم شدم ولي خيلي بهم خوش گذشت . وقتي برگشتيم بعد از دو روز تازه نشستم سر پروژه هام. اول از كاراي بيان معماري شروع كردم كه از همه بيشتر بود . در آوردن پلانها و نماها و مقطع ها خيلي وقتم و گرفت . خيلي جالبه كه اين همه وقت بذاري و طرحا رو در بياري بعد دو نفر ديگه بخوان حاضر وآماده كارا رو ازت بگيرن و برن كپي كنن . منم براسي اينكه تجربه تلخي كه براي هانا اتفاق افتاده بود براي من تكرار نشه كارامو بهشون ندادم . تازه سر همين موضوع مجبور شدم كه سيم كارتم و بفروشم . ( البته نميشه گفت فروختم چون دست بابا ست . سيم كارت بابا واگذار شد. اين جوري مي تونم جواب اس ام اساي اونايي كه مي خوام و بدم فقط حواستون باشه يه چيزي نفرستين آبروي منو جلوي بابام ببرين ) . سيم كارت جديد كه گرفتم شماره رو به همه نميدم مخصوصا اونايي كه فقط موقع حل تمرين هاي سازه و كپي كردن پروژه ها ياد الهه مي افتن ( خيلي پر رو هستن ) . طرحا رو به شاستي كشيدم ماكت رو هم ساختم . وقتي كارام اين قدر خوب پيش رفت در عرض يك هفته با مهدي رفتيم فيلماي آتش بس ، زن بدلي ، ازدواج به سبك ايراني ، چند ميگيري گريه كني رو ديديم ( اين براي من كه سالي يكي دو بار سينما ميرم يك ركورد بود ) . بعد شم حالم اونقدر بد شده بود كه كارم به سرم و بيمارستان رسيده بود فشارم اونقدر پايين بود كه حتي نمي تونستم روي پام وايسم بعد از اينكه حالم يه كم خوب شد شروع كردم شبانه روز به كار كردن روي پروژه ها. پروژه بيان خيلي خوب شد . كاره راندو شم با وجود اينكه اولين كاره جدي راندوم بود خيلي خوب در اومد آخرشم بالاترن نمره كلاس و گرفتم. پروژه ارگانيك هم كه اين همه داديم برامون ترجمه كردن شدم 12 . اصانلو فقط به كزت ها نمره خوب داده . من حتي اگه قرار باشه يك درس و بيفتم براي نمره گرفتن كزت استاد نمي شم اگر هم كزت بشم و نمره خوب نگيرم حداقل گريه نمي كنم ؛ كاري كه يكي از كزتا كرد... واي خداي من براي نمره چه كارايي مي كنن پروژه طرح كسرايي رو در عرض دو روز هم طرحش و دادم هم ماكتش و ساختم هم پرسپكتيو شو كشيدم هم راندو كردم تو اين دو روز فقط چهار ساعت خوابيدم . با وجود اين نمره سوم كلاس شدم ولي خودم اصلا از طرحم خوشم نيومد سر پروژه طرح و پروژه بيان معماري با سمانه كه آژانس مي گرفتيم اونقدر كارامون زياد بود كه خودمون توي ماشين جا نمي شديم ( عكس كارامو تو گزگ زدم ) بزرگترين و مهم ترين اتفاقي تو اين چند وقت افتاد اين بود كه من بالاخره براي گرفتن گواهينامه اقدام كردم الانم فقط امتحانش مونده كه چون عكسام آماده نشده مي افته براي پنجشنبه ديگه . كلاساي عمليش خيلي با حال بود . تصور كنين كي تا حالا براي آموزش رانندگي رفته دركه حتي كارآموزاي آموزشگاه آرش كه نزديك دركه اند نمي برنشون اونجا براي تمرين . فكر كنم من اولين كارآموزي بودم كه با سرعت 60 و 70 تو سطح شهر حركت مي كردم . هي خانومه ازم مي پرسيد تو قبلا رانندگي نكردي ، منم با وجود اينكه حتي بدون گواهينامه تصادفم كرده بود مي گفتم نه، تا مبادا به خيال اينكه بلدم چيزي رو از قلم بندازه. مصلحتي بود وگرنه هر چي باشم دروغگو نيستم . ببينيم بالاخره مي تونيم گواهينامه رو بگيريم يا نه خلاصه كه اين چند وقت كه ازم خبري نبود درگير اين كارا بودم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home