الهه

آنگاه كه نت هاي موسيقي غرق در سكوت اند و قلبها و قلم ها از تپيدن و نوشتن باز مي مانند معماري آغاز مي شود

Saturday, June 03, 2006

شب زنده داري

چقدر خوبه كه استاد دانشجوشو درك كنه . امروز سر كلاس تفسيرجلوي چشم استاد حدود يك ساعت خوابيدم . دست خودم نيود ديشب براي اينكه طرحمو در بيارم و ماكتِ اتودشو بسازم ،تا ساعت 4:30 صبح بيدار بودم بعدشم كه ساعت 6 طبق عادت هميشگي بيدار شدم .سر كلاس فائزه كه بيدارم كرد فكر كردم استاد داره حاضر غايب ميكنه و به اسم من رسيده ، بدجور بيدار شدم ، درس تموم شده بود . برگشتني هم تو چمران تصادف شده بود ، ترافيك بود ؛ تو اتوبوس خوابم برد . شانس آوردم يه ايستگاه قبل از خونه بيدار شدم وگرنه با اون خستگي حوصله برگشتن نداشتم ، گوشه خيابون ميشستم تا بابا بياد دنبالم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home