الهه
آنگاه كه نت هاي موسيقي غرق در سكوت اند و قلبها و قلم ها از تپيدن و نوشتن باز مي مانند معماري آغاز مي شود
Friday, May 04, 2007
Thursday, May 03, 2007
تبریک ویژه به نیروی انتظامی
خیلی جلوی خودم و میگیرم که راجب سیاست و کلا جریانهایی که توسط دوستان ما ! در سطح کشور اتفاق می افته ، ننویسم ولی گاهی اوقات یک چیزایی می بینم که مجبور می شم . طرح مبارزه با بد حجابی چند روزیه که باز بازارش داغ شده ( درست مثل پارسال همین موقع ) و احتمالا موقتی و بی نتیجه خواهد بود ( بازم مثل پارسال ) . ولی دو تا ویژگی داره اول اینکه مسیر ونک تا پارک وی رو به جای یک ساعته اومدن میشه یک ربعه رسید دوم اینکه که صبحا من و بابا تمام مسیر خونه تا دانشگاه رو – بابت گوش کردن به برنامه های رادیویی که در این زمینه پخش می شه - می خندیم . اما امروز بعد از ظهر وقتی داشتیم برمیگشتیم ، تو اتوبان مدرس پشت سر یکی از ماشین های نیروی انتظامی بودیم که سرنشیناش یک راننده و یک افسر مافوق ( جلو ) و یک سرباز و دو تا هم از این خانوم های بد حجابا عقب نشسته بودن . ما دقیقا از نزدیک های پل میرداماد تا سر کوچه مون ، پشت سر این ماشین بودیم . توضیح اضافه نمی دم فقط در همین حد طی تمام مسیری که ما پشت سر اون ماشین بودیم ، افسر مافوق به صورت نیمه برگشته به سمت اون دو تا خانوم بود و لبخند ملیحی بر لب و نگاه مهربانانه ای( به صورت کاملا چندش آور ) در چشم داشت . با خودم فکر کردم شاید این همین رفتار خوبیه که میگن در برخورد با خانومای بد حجاب دارن و با مهربونی باهاشون رفتار می کنن . ولی در ادامه مسیر به این نتیجه رسیدم که این بیشتر شبیه اتو زنی با ماشین پلیسه ! البته با دو تا مزاحم ( راننده وسرباز ) . شنیده بودیم نیروی انتظامی هم بله ولی تا حالا ندیده بودیم که اونم امروز دیدیم . جالب این که این صحنه و صحنه های مثل این رو خیلی ها مثل ما می بینند ولی اونا هم- مثل ما- هیچ عکس العملی از خودشون نشون نمی دن . انگار که ما عادت کردیم که ببینیم ولی... فقط ببینیم