سال نو
امسال بعد از 10 سال عيد مشهد بوديم .برخلاف هميشه که حداکثر يک هفته می مونديم اين سری حدود 20 روزی اونجا بوديم . اونقدر بهمون خوش گذشت که تصميم گرفتيم در اولين فرصت برای زندگی برگرديم مشهد . این قدر اين مسئله جدی بود که من حاضر شده بودم که انتقالیمو بگيرم و بيام مشهد ولی در نهایت اين کار حداقل تا آخر دانشگاه من به تعويق افتاد
. تا اون موقع هم احتمالا بابا هم بازنشسته شده . در ضمن مسافرت رفتنمون باعث قطع کوه رفتنمون نشد روز ششم فروردين به يکی از کوههای اطراف شهر رفتيم و بعد از گذشتن از چند کوه به یک دشت رسیدیم و صبحونه رو اونجا خوردیم .چقدر خوبه که ادما خاطره ها رو فراموش نمی کنن . امسال جاهایی رفتم که شاید حدود 10 یا 15 یال بود نرفته بودم و کسایی رو دیدم که آخرین باری که دیده بودمشون 10 سال پیش بود مثل خیلی از همبازی های دوره بچگی خودم یا فامیل های دورمون . اونقدر بزرگ شده بودند که حتی نمی شناختمشون
.jpg)
0 Comments:
Post a Comment
<< Home