دیگه بهتر از این
وقتی که بحث عوض کردن خونه پیش اومد کلی داغون بودم . به این فکربودم که مسیرم تا دانشگاه چقدر طولانی میشه و نصف عمرم تو راهها میگذره. دقیقا باید سه تا مسیر ماشین عوض می کردم . بعد از مدتی دیدم نه همچینم بد نمیشه چون محل کار بابا هم عوض شد و می تونستیم یک جوری هماهنگ کنیم تا با هم بریم . بعد شنیدم که مثل اینکه دانشگاه هم قراره ساختمونشو عوض کنه و همه دانشکده هاشو یک جا جمع کنه . ساختمون جدیدش کجاست درست صد متری خونه جدید ما . وای چه حالی داره دقیقا از همون موقعی که قراره ما بریم خونه جدید دانشگاه هم به اونجا منتقل میشه. قراره سمانه وقتی استاد میآد سر کلاس یک میس کال بندازه تا من خودمو برسونم . هنوز نرفتیم دارم کیفشو می کنم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home